هر چی میگذره احساس میکنم..
چه خوب شد یسریا قبل اینکه ۹ شب بذارمشون دم در خودشون رفتن
-به هر حال شخصیت هر کی دست خودشه...دوسته بی شخصیت!
- 𝗣𝗿𝗼𝗺 𝗤𝘂𝗲𝗲𝗻 |𝘱𝘳𝘦-𝘚𝘩𝘪𝘯 𝘝𝘪𝘳𝘢𝘯𝘢
- پنجشنبه ۱۷ آذر ۰۱
هر چی میگذره احساس میکنم..
چه خوب شد یسریا قبل اینکه ۹ شب بذارمشون دم در خودشون رفتن
-به هر حال شخصیت هر کی دست خودشه...دوسته بی شخصیت!
تو برای یه ساندیس انقدر ادم میکشی
کنارش تیتاب باشه چه گوهایی که نمیخوری خب کثافت
اونجایی فهمیدم چقدر بزرگ شدم
که فهمیدم دوستام دارن دونه دونه رانندگی یاد میگیرن :)
-حقیقت
تو این زمونه اس که میفهمم
شیطان حق داشت جلوی انسان تعظیم نکنه
حتما توی انسان همین بسیجی و سپاهی رو دید ک تعظیم نکرد
هیهات من الذله...یعنی غیر از این نه
که پشت به پشت هم وایسیم، دستا مشت تا کنیم ریشه خشک ظلم و جرم
وقته جنگه هر چی داری رو کن
به یاد مادری که شبو می بارید و صبح دم نزد
کولشو جمع میکرد و بعد میگفت
پسرم برنگرد تا وقتی که در خطره ناموس و مملکت و پرچم و وطن برو و برنگرد...
-حمید صفت
فندکش رو ماهرانه بین انگشتاش چرخوند و توی یک حرکت روشنش کرد و زیر سیگارش گرفت
سومی؟چهارمی؟اصلا بسته یا نخ؟نمیدونست
حساب ارام بخش ها سیگارها مشروب ها و قهوه هایی که توی این ماه اخیر خورده بود از دستش در رفته بود
حس غم تنفر و عصبانیت توی وجودش موج می زد جوری که از همه ی این حس ها شاکی و طلبکار بود
جلوی آیینه قدی توی اتاقش که حاشیه و پایه های مشکی و یک کشوی سفید با دستگیره ی مشکی داشت واساد و خودش رو برانداز کرد
ناخون هایی که خیلی از ترمیمش گذشته بود؟ابروهایی که بلند و پر پشت شده بود
لب هایی که کبود بودن
هیکلی که قناص شده بود
موهایی که ریشه های سفیدش داشت باهات سلام میکرد
پوستی که دیگه شفاف نبود
دندونایی که به خاطر تعداد بالای سیگار کشیدن کدر شده بود
اتاق به هم ریخته ، بوی نا،ظرفای کثیف،ته مونده های غذاهایی که به دفعات از بیرون گرفته بود
سیگارش رو توی جا سیگاری خاموش و له کرد،انقدر فشارش داد که نوک انگشتاش با خاکسر له شده ی سیگار اندکی سوخت
بطری نوشابه ی خالی کنارش رو توی دستش گرفت
دندوناش رو روی هم فشار داد و چشماش رو محکم بست
سک ماه مزخرف و سگیه زندگیش رو دوره کرد
ادما...ادما..ادما ادما ادما این ادمای بی شرفه کثافت
تمام احساس خشمش رو توی مشتش جمع کرد و محکم بطری رو توی دیوار زد طوری که ترکش های بمبی که از احساساتش ساخته بود به پاش برخورد کرد و پوستش رو برش داد
دستش رو محکم مشت کرده بود و فشار میداد جوری ک رد ناخونش موند روی کف دستش و زخم های سطحی به جا گذاشت
خودش رو روی مبل انداخت و به اشکاش اجازه داد سرازیر بشن
کمی که یخش اب شد به فریاداش اجازه داد ازاد بشن و توی خونه بپیچن
وقتی اروم شد عضلات بدنش به خاطر فشار عصبی توی انقباض مونده بود
بی حس...خسته و دردمند زمزمه کرد
-میکشمت...حتی اگر یک لحظه از عمرم باقی مونده باشه میکشمت...نه جسمی...من روحت رو میکشم...به خدا قشم میکشمت
𝘛𝘩𝘪𝘴 𝘮𝘰𝘯𝘵𝘩
𝘴𝘤𝘳𝘦𝘸 𝘪𝘵,𝘪𝘵 𝘸𝘢𝘴 𝘢𝘸𝘧𝘶𝘭
𝘐 𝘭𝘰𝘴𝘵 𝘵𝘩𝘦𝘯 𝘐 𝘭𝘰𝘴𝘵 𝘢𝘯𝘥 𝘢𝘧𝘵𝘦𝘳 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘐 𝘭𝘰𝘴𝘵 𝘢𝘨𝘢𝘪𝘯
𝘞𝘩𝘢𝘵 𝘥𝘪𝘥 𝘐 𝘭𝘰𝘴𝘵?𝘴𝘶𝘤𝘩 𝘢𝘯 𝘪𝘯𝘵𝘦𝘳𝘦𝘴𝘵𝘪𝘯𝘨 𝘲𝘶𝘦𝘴𝘪𝘰𝘯
𝘍𝘪𝘳𝘴𝘵 𝘰𝘧 𝘢𝘭𝘭...𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘭𝘵𝘩...
𝘛𝘩𝘦𝘯 𝘮𝘺 𝘧𝘦𝘦𝘭𝘪𝘯𝘨𝘴
𝘛𝘩𝘪𝘳𝘥𝘭𝘺 𝘮𝘺 𝘶𝘯𝘪𝘲𝘶𝘦 𝘨𝘶𝘺𝘴
𝘉𝘶𝘵 𝘧𝘶𝘤𝘬 𝘵𝘩𝘦 𝘵𝘩𝘪𝘳𝘥 𝘰𝘯𝘦 𝘪𝘵’𝘴 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘧𝘪𝘳𝘴𝘵 𝘵𝘪𝘮𝘦
𝘠𝘰𝘶 𝘬𝘯𝘰𝘸..
𝘐𝘵 𝘭𝘰𝘰𝘬𝘴 𝘪𝘯𝘴𝘢𝘯𝘦 𝘣𝘶𝘵 𝘐’𝘮 𝘩𝘢𝘱𝘱𝘺 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘐’𝘮 𝘢 𝘱𝘴𝘺𝘤𝘩𝘰
𝘚𝘰 𝘐 𝘥𝘰𝘯’𝘵 𝘨𝘪𝘷𝘦 𝘢 𝘧𝘶𝘤𝘬 𝘢𝘣𝘰𝘶𝘵 𝘯𝘰𝘯 𝘰𝘧 𝘺𝘰𝘶 𝘣𝘪𝘵𝘤𝘩𝘦𝘴
𝘚𝘶𝘤𝘬 𝘪𝘵 𝘺𝘰𝘶 𝘭𝘰𝘴𝘦
-𝘸𝘪𝘵𝘩 𝘢 𝘵𝘢𝘳𝘨𝘦𝘵 𝘧𝘰𝘳 𝘢𝘵𝘵𝘢𝘤𝘬
I'm wonderting why?
too of the monsters comes out at night
why do we sleep where we want to hide?
why don't we fight with them like all the enemies that we fight with?
why do we leave and get unarmed like we don't mind if they fuck up our life?
death...
thinking about death is always in my head
it makes me experience the rollercosters of emotions...
happiness...scariness...sadness...surpriseness...dreadfulness
all this feelings driving me crazy..
and still I'm wondering why?
هر وقت ناراحتم و نمراتم افت میکنه مامانم میگه : بهترین امکانات رو بهت میدم، بهترین مدرسه میری،هر چی بخوای برات فراهمه ، ارامش داری سقف بالا سر داری غذای گرم داری پس چرا نمره هات پایینه؟!؟
اون موقع دلم میخواد داد بزنم..:
تو هر روز بابت دو دقیقه تاخیر مواخذه نمیشی
تو هر روز حس نمیکنی داری ندیده گرفته میشی
تو هر روز تو جمعی نیستی غریبه ترین آشنا ها توش باشن
تو هر روز با یه مشت معلم -که حیف این شغل باشرف-سروکل نمیزنی که زبون ادم نمیفهمن
تو هر روز استرس نداری بری مدرسه ببینی رفیقت رو کشتن
تو هر روز بابت گرفتن حقت استرس نداری
تو هر روز از اعصبانیت با عشقت بحثت نمیشه
تو هر روز از گشنگیی که نمیذاره هیچی بخوری تلف نمیشی(واقعا یکبار برات سوال نشده چرا هر روز صورتم جمع تر میشه یا هر روز تغذیه هام رو بر میگردونم؟؟)
تو هر روز استرس نداری -نکنه فلان دوست مجازیم الان جوابمو نمیده چیزیش شده باشه...-
تو هر روز خودتو با اینکه میدونی کوچیک نمیکنی که یه ادمی که هیچ ارزشی واسه تو قائل نیست ببینتت
تو دو ساعت هم یک روز من رو تحمل نمیکنی...پس حق نداری یقه ی منو بگیری که چرا اونجوری نیستم که تو میخوای..مگه تو اونجوری هستی که من میخوام؟
-بخشی از زندگی واقعی
.....
این مجیک خیلی به این متن میاد...
-بیان باکس واسه همه ریده؟اصلا نمیتونم اپلود کنم چیزی..-